عید قربان است.
خدایا یاریم فرما تا بند علایق را بگشایم و لایق درگاهت گردم.
عید قربان است. فصل بیرون راندن دلبران خاکی از «حَرَم خدا». فصل دل بریدن، فصل گشودن زنجیرهایی است که پا بست پروازمان شده است.
عیدانه این سخن آفریدگار مهربان را به جان می سپاریم که فرمود: «وَ عِزَّتی و جَلالی لَأقْطَعَنَّ أملَ کُلِّ مَنْ یُؤَمِّلُ غَیْری بِالیَأْسِ» به عزّت و جلال خودم سوگند که امید هر کس را که به غیر من امید بندد به نومیدى مى کشانم
مهربان خدای من نومیدی از مردمان را میهمان دلم می کند تا به درگاه عزتش بازگردم. عزیز باشم و سرفراز. پس عهد میکنم با او که به فقیران درگاهش دل نبندم ، دستم را جز به غنای درگاهش دراز نکنم. طمع و هوس را که به بندگی شیطانیان می کشاندم در پیشگاهش قربانی گردانم. و می دانم که قربانی جز این نیست چنان که امام سجاد(ع) فرمود: «آیا هنگام قربانی، نیت کردی که حنجره طمع را ذبح کنی؟ اگر این کار را نکردی، پس قربانی نکرده ای»